عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سخت است یکرنگ ماندن در دنیایی که....... مردمش برای پر رنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند!!! فقط کسانی که دارای پاکترین سرشت هستند یک رنگ و پر رنگ می مانند!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پاکترین سرشت و آدرس justmahsa.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

Alternative content


كد كج شدن تصاوير

كد موزيك براي وبلاگ


<-PollName->

<-PollItems->

آمار مطالب

:: کل مطالب : 93
:: کل نظرات : 160

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 11
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 245
:: بازدید ماه : 768
:: بازدید سال : 2862
:: بازدید کلی : 363589

RSS

Powered By
loxblog.Com

پاکترین سرشت مخصوص کسانی است که قلبشان خالی ازکینه!زبانشان خالی از کنایه!چشمشان خالی از گناست!

سلام و مدیریت کلام
پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391 ساعت 17:43 | بازدید : 720 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

پیامبر اکرم (ص) :

یکی از موجبات مغفرت خدا سلام کردن و سخن نیکو گفتن است.

امام محمد باقر (ع) :

لبخند آدمی به روی برادر دینی اش حسنه است.

 

1- سوره البقره آیات 77 تا 83

2- سوره الاسراء آیات 44 تا 53

3- سوره الفرقان آیات 62 تا 77

4- سوره التوبه آیات 67 تا 72

5- سوره آل عمران آیات 156 تا 164

6- سوره الرم آیات 49 تا 57

7- سوره النور آیات 61 تا 64

 

سوره الاسراء آیه 53 :

و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بزبان آرید که شیطان چه بسیار میان شما دشمنی و فساد میانگیزد زیرا دشمنی او با آدمیان واضح و آشکار است.

 

کلام احسن یا سخن خوب روش و مصداقهای مختلفی دارد که از جمله آن مصداقها :

 

ادامه دارد .............

 



:: موضوعات مرتبط: ارتباط با خدا , سلام و مدیریت کلام , ,
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
:: ادامه مطلب ...
بدون شرح 4
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391 ساعت 1:1 | بازدید : 1122 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

در عجبم از زنان که از خدای به این بزرگی تنها یک شوهر می خواهند

       و از شوهر به این درماندگی همه ی دنیا را !!!

       (شکسپیر)

 

جهان سوم جاییست که اگر یک زن به شوهرش خیانت کند سنگسارش میکنند!!!

       اما اگر یک مرد به زنش خیانت کند .........

       به آن خواهند گفت:تا بیشتر به شوهرش برسد!!!

 

همه روزه هزاران سیب به زمین می افتد اما آنچه وجود ندارد دیدگاه نیوتن است ........

 

تنهایی یعنی:

       ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است!!!

 

بگذاریم که احساس هوایی بخورد و در پی آواز حقیقت بدویم!!!



:: موضوعات مرتبط: بدون شرح , بدون شرح 4 , ,
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
حبس ابد
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391 ساعت 22:33 | بازدید : 941 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

 

در انتهای شاهراه زندگی

آنچنان دور

گرچه نزدیک

نور سیاهی میزند بر دو چشم ترم

من به سیاهی نیز امید دارم

در این سلول کوچک

که آن را دنیا خطاب کرده اند

سلول به ظاهر انفرادی نیست

پس چرا باز من تنها مانده ام؟!

نه صدایی

نه هوایی

نه یاری ، نه دیاری

نه دلی برای لرزیدن

نه سری برای درد گرفتن در بستر عشق

و چه دلخوش به این زندگی عادت کردم

آری ........

من به کدامین گناه ناکرده ای

محکوم به حبس ابدم؟!



:: موضوعات مرتبط: دست نوشته ها , حبس ابد , ,
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
آن روی سکه
دو شنبه 3 ارديبهشت 1391 ساعت 23:31 | بازدید : 830 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

صبح که حاجی از خواب پاشد رو تختش بود اما تو اتاقش نه.

تو یک باغ بزرگ و سرسبز کنار یک رود زلال زیر سایه ی یک درخت سیب خوابیده بود!

هوای باغ بهاری بود و بوی مطبوعی به مشامش می رسید،صدای پرنده ها آرامش بخش روحش شده بود!

از روی تخت بلند شد و شروع کرد به قدم زدن در باغ ......

- ای کاش چیزی برای خوردن پیدا میشد!

سرشو که برگردوند روی زمین چند تا نون تازه ، چای ،خرما ،انگور ........... توجهشو جلب کرد!

از تعجب شاخ دراورده بود فکر می کرد خواب می بینه!

- سلام بر بنده ی صالح خدا

یک مرد با چهره ای نورانی و ردایی سفید در مقابلش ظاهر شده بود

- سلام ، اینجا کجاست دیگه ؟ شما کی هستید ؟ من اینجا چیکار میکنم ؟

باید برم هزار تا کار دارم ، جلسه ی خیرین ، امور خیریه ، کمیته امداد ........ کلی آدم الان منتظر من موندن!

- خیالتان راحت باشد ! دیگر شما از همه ی کارها و مشغله هایتان رها شده اید

- یعنی چی ؟ مگه میشه ؟ آخه اینجا کجاست ؟

- بهشت جایگاه بندگان خوب و نیکوکار خداست

- یعنی من مردم ؟ اینجا بهشت ؟ من اومدم بهشت ؟

- بله شما وارد بهشت شده اید و تا قیامت در اینجا به راحتی زندگی خواهید کرد!

حاجی با صدای بلند خندید و خندید و خندید ..............

- به راستی که انسان های پاکدامن از مردن نمی هراسند و از دیدار پروردگارشان خوشنود میشوند

- آدم نیکوکار ؟ خوب ؟ پاکدامن ؟

هم تو دنیا خوشی کردم هم میتونم تو آخرت خوش باشم ، اون همه پول دزدیدم ، رشوه گرفتم ، دروغ گفتم ............

همه ی مردم فکر میکردن من چه آدم خوبی هستم چقدر حاجی حاجی میکردن بیچاره ها!

چه فرشته ای هستی که از هیچ کدوم اینا خبر نداری؟! میدونستم خدا مهربونتر از این حرفاست!ممنونم خدا جون!!!

 مرد صالح چهره اش برافروخته شده بود و از تعجب خشکش زده بود .......

- چی شده ؟ برو به کارات برس دیگه من اینجا حالم خوبه!

لباس سفیدی که به تن کرده بود و دراورد و بعد از چند دقیقه 20 نفر آدم از پشت درختها بیرون آمدند ، چند فیلمبردار با دوربین هاشون .............

- اینا کی هستن ؟ چه خبر شده ؟ شوخیتون گرفته ؟

 

- حاج آقا شما در برابر دوربین مخفی قرار دارید!!!

 



:: موضوعات مرتبط: دست نوشته ها , آن روی سکه , ,
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
بدرود
پنج شنبه 29 فروردين 1391 ساعت 22:58 | بازدید : 1004 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

پشت خرمن های گندم

لای بازوهای بید

آفتاب گرم کم کم رو نهفت

بر سر گیسوی گندم زارها

بر فراز سینه ی پر بار دشت

بوسه ی بدرود تابستان شکفت

از تو بود ای چشمه ی جوشان تابستان گرم

گر به هر سو خوشه ها جوشید و خرمن ها رسید

از تو بود از گرمی آغوش تو

هر گلی خندید و هر برگی دمید

این همه شهد و شکر از سینه ی پر شور توست

در دل ذرات هستی نور توست

مستی ما از طلائی خوشه ی انگور توست

راستی را بوسه ی تو بوسه ی بدرود بود؟

بسته شد آغوش تابستان؟

خدایا

زود بود!

(فریدون مشیری)



:: موضوعات مرتبط: شعر , بدرود , ,
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
خانم ها بیشتر اهمیت می دهند
چهار شنبه 23 فروردين 1391 ساعت 23:4 | بازدید : 799 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

زنان و مردان برای خرید کادو دیدگاه های متفاوتی دارند.

دکتر مارگرت راکر در این باره می گوید:(مردها به طور معمول از خرید هدایای خیلی گران قیمت خود داری می کنند و بیشتر جنبه کاربردی بودن آن را می سنجند.

در مقابل خرید هدیه برای خانم ها بسیار مهم و گاهی نگران کننده است.آنها به این موضوع زیاد فکر میکنند و از لحاظ احساسی بیشتر برایشان اهمیت دارد.)

در این زمینه تحقیقی توسط پژوهشگران دانشگاه شیکاگو انجام شده است که نشان می دهد زنان و مردان از همان سنین اولیه عمرشان درباره (هدیه دادن)و (هدیه گرفتن) یکجور فکر نمیکنند.

در این تحقیق تعدادی دختر و پسر بچه 3 تا 4 ساله به یک مهمانی جشن تولد دعوت شدند. در پایان ، بررسی ها نشان داد که اغلب دختر ها برای خرید با مادرانشان همراه شدند و در انتخاب هدیه و کاغذ کادو علاقه نشان دادند ولی بعضی از پسر ها حتی نمی دانستند چه چیزی را هدیه می دهند و در خرید و انتخاب هیچ گونه نقشی نداشتند.



:: موضوعات مرتبط: کل کل , خانم ها بیشتر اهمیت می دهند , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
عشق ابدی
جمعه 18 فروردين 1391 ساعت 1:45 | بازدید : 910 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

با خودم گفتم فراموشت کنم

اما نشد!!!

عشق را من از دلم بیرون کنم

اما نشد!!!

گفتم از دل بگویم پیش هرکس من ز شوق

لیک جز درد و ناله باز هم چیزی نشد!!!

خواستم با آه گفتن جان ستانم بهر تو

در ورای خویشتن جز غم نشد از دست تو

خواستم تا کس بیاید بر سرم زاری کند

هیچکس بر من ز بیداری ولی پیدا نشد!!!

من به آواز قناری گوش کردم بارها

باز آواز قناری هم صدای تو نشد!!!

من فقط خواهم تو را

تا زنده باشد زندگی

نام قشنگ تو شود زمزمه ی همیشگی

من تو را خواهم عزیز دل به پیش من بیا

من شدم خسرو

شدم فرهاد و

شیرینم تو شد



:: موضوعات مرتبط: دست نوشته ها , عشق ابدی , ,
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
سوء تفاهم
چهار شنبه 9 فروردين 1391 ساعت 19:27 | بازدید : 1151 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

از سرویس دانشگاه پیاده شد.

همین که خواست به اون طرف خیابون بره 1 ماشین مدل بالا از جلوش رد شد.

بیشتر از ماشین راننده نظرشو جلب کرد!

طبق معمول از دوستاش خداحافظی کرد و به خونه برگشت.

اون ماشین با اون راننده حسابی فکرشو به خودش مشغول کرده بود!

از فردا بعد از دانشگاه همون پسر رو با همون ماشین اونطرف خیابون میدید!!!

روز به روز بیشتر بهش علاقه مند میشد!!!

کنجکاو شده بود تا بدونه برای چی و برای چه کسی هر روز منتظر میمونه؟؟؟

بعد از یک هفته وقتی منتظر تاکسی بود آقا جلوش پارک کرد و ازش خواست تا سوار بشه!

یک هفته به همین منوال گذشت تا اینکه از ماشین پیاده شد و بهش گفت تا دعوتش رو به صرف یک قهوه قبول کنه؟!

بالاخره جواب بله رو شنید!!!!

تو کافی شاپ نشسته بودن و آقاپسر از هر دری میگفت؛ از خودش،شغلش..........

بعد از یکی دو ساعتی با غرور تمام پیشنهادش و رد کرد و گفت:من اهل دوستی با هیچ پسری نیستم!

پسر هم با خونسردی تمام جواب داد:حالا کی گفت که میخواد با شما دوست شه؟؟؟

انگار که 1 پارچ آب سرد رو سرش ریخته باشن از جا پرید و با غرولند گفت:پس چرا این همه مدت سر راه من اومدی و رفتی؟آبروی منو جلوی تمام دوستام بردی؟؟؟

 و با عصبانیت به سمت در رفت که صدایی اونو سر جاش میخکوب کرد ............

 

 

 

با من ازدواج میکنید؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: دست نوشته ها , سوء تفاهم , ,
|
امتیاز مطلب : 158
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
دیگ ترک دار
شنبه 5 فروردين 1391 ساعت 1:0 | بازدید : 957 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

پیرزن چینی دو دیگ بزرگ داشت که در دو سر یک چوب آویزان می کرد و چوب را روی گردنش حمل میکرد یکی از دیگ ها ترک داشت در حالی که دیگ دیگر بی نقص بود و آب را به طور کامل در خود نگه می داشت.

هر دفعه بعد از پیاده شدن و پیمودن راهی طولانی از جویبار تا منزل، فقط نصف آب در دیگ ترک دار باقی می ماند!

دو سال تمام این ماجرا ادامه داشت. به این ترتیب که پیرزن به جویبار می رفت و فقط یک دیگ و نصفی آب با خودش می آورد.

البته آن دیگ بی نقص به عملکرد خودش مباهات می کرد.اما دیگ ترک دار بیچاره از نقص خودش شرمنده بود و به خاطر آن که فقط نیمی از وظیفه اش را انجام می داد ، احساس بدبختی می کرد.

بعد از دو سال سرشکستگی یک روز دیگ کنار جویبار با پیرزن حرف زد:(من شرمنده ام زیرا ترکی که دارم باعث می شود آب در راه نشت کند و بریزد.)

پیرزن لبخند زد و گفت:(هیچ تا به حال توجه کرده ای که کنار جاده طرفی که تو قرار داری گل روییده ، اما در طرف دیگر نروئیده؟

علتش این است که من همیشه می دانستم تو ترک داری بنابر این در طرفی که تو قرار داری ، کنار جاده تخم گل کاشتم تا هر روز تو در راه بازگشت آن ها را آب بدهی!

دو سال است که من این گل های زیبا را می چینم و میز غذایم را با آنها تزئین می کنم.

اگر تو همین طور که هستی نبودی ، زیبایی گل ها ، خانه مرا زینت نمی داد!)

 

هر یک از ما نقص منحصر به فرد خودمان را داریم!!!

کافی است هر کسی را همان طور که هست بپذیریم!!!

و خوبی هایش را ببینیم!!!



:: موضوعات مرتبط: داستان , دیگ ترک دار , ,
|
امتیاز مطلب : 163
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
بدون شرح 3
سه شنبه 1 فروردين 1391 ساعت 23:17 | بازدید : 922 | نوشته ‌شده به دست مهسا | ( نظرات )

اینو بدونیم که؛

بابا نوئل شب عید هدیه میده و عمو نوروز ما شب عید گدایی میکنه!!!

 

تقصیر ما نیست که روی حرف خودمون نمیمونیم

تقصیر زمینی است که روزی 1000 بار خودشو دور میزنه!!!

 

کسانی که مارا از دوستی با جنس مخالف و مجازات آن ، آتش جهنم میترسانند

خودشان شب ها به امید هم بستری با حوریان بهشتی میخوابند!!!

 

گاهی آدم های تنها خیلی خوش شانس هستند ، چون کسی را ندارند تا از دست بدهند ...... !!!

 

بد به مهتاب نگوییم اگر تب داریم!!!



:: موضوعات مرتبط: بدون شرح , بدون شرح 3 , ,
|
امتیاز مطلب : 195
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45